یک دنیای بهتر: مردم در تهران و برخی دیگر از شهرها در یک جنگ و مصاف تعیین کننده در مقابله با رژیم اسلامی بسر میبرند. در این میزگرد مایلیم پیرامون حلقه هایی که باید در مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی و تحقق امر آزادی، برابری و رفاه مردم برداشت به بحث بپردازیم. اما اجازه دهید از ندا آغاز کنیم. در دوران جنگ ویتنام چهره عریان دختر خردسالی در جاده ای در حال فرار از بمبارانهای وحشیانه دولت آمریکا به سمبل مبارزه عادلانه مردم ویتنام تبدل شد. خونی که از دهان ندا جاری میشود، فریادهای "ندا نترس" اکنون جهانی شده است. ندا چه جایگاهی در تحولات سیاسی ایران و ترسیم سیمای آن ایفا میکند؟
علی جوادی: ندا به سمبل نسل جوان برای خلاصی فرهنگی و آزادی تبدیل شد. از هم اکنون نام و چهره زیبایش در تاریخ تحولات بشری ثبت شده است. ندا فریاد نسلی است که سی سال در تحت حاکمیت سیاه رژیم اسلامی زیسته است اما اسلامی نیست. عقب مانده و اسلام زده نیست. امروزی است. مدرن است. صحنه های پایانی زندگی ندا چشمان ناباور جهان را حیرت زده کرد. این لحظات فشرده تاریخی سی ساله هستند. ندا به تلاش جامعه برای آزادی چهره ای زنانه و جوان بخشید .
آذر ماجدی: ندا به سمبل مبارزه آزادیخواهانه مردم علیه رژیم اسلامی بدل شده است. این اتفاق به تصمیم یک سازمان و نهاد انجام نگرفته است. توجه بسیار زیاد جهانیان به ویدئو کلیپی که مرگ این زن جوان شجاع و آزادیخواه را نشان میدهد و به شخص او، عامل اصلی این انتخاب بوده است. این فیلم بعلاوه مصاحبه نامزد او با رسانه ها، ندا را در محور مبارزات و جنبش توده ای مردم علیه جمهوری اسلامی قرار داد. جالب اینجاست که نامزد ندا در مصاحبه اش گفته است که ندا در انتخابات شرکت نکرده است، یعنی از طرفداران هیچیک از کاندیدها نبوده است، به کمپ باصطلاح رفرمیست ها متعلق نبوده است. او خواهان آزادی بوده است. علیرغم این واقعیت، در شرایطی که رسانه ها میکوشند موسوی را بعنوان رهبر جنبش مردم معرفی کنند، مرگ این زن جوان آنچنان تکان دهنده است که عملا به شکلی خودبخودی ندا به سمبل مبارزه مردم بدل شده است. نقش سمبلیک ندا بر یک واقعیت دیگر نیز اشاره دارد و آن نقش بارز و تعیین کننده جنبش آزادی زن در جنبش سرنگونی طلبانه مردم است .
یک دنیای بهتر: در یک نگاه به جامعه، ما شاهد جدالهای متعددی هستیم. جنگ مردم علیه رژیم اسلامی، جنگ جناحهای رژیم اسلامی، و همچنین جدال گرایشات سیاسی و اجتماعی برای هژمونی سیاسی اعتراضات جامعه. از جنگ مردم، جوانان، با رژیم اسلامی شروع کنیم. روزها میادین اصلی شهر و شبها محلات صحنه رو در رویی هستند. ویژگی های این جدال چیست؟ این مبارزه چگونه میتواند موج تهاجم وحشیانه رژیم قمه بندان اسلامی را به شکست بکشاند؟ چگونه میتوان به قدرت و اراده توده ای در جامعه شکل داد؟ چگونه میتوان صفوف نیروی سرکوب را در هم شکست؟ از کجا باید شروع کرد؟
علی جوادی: جوهر این تحولات بر خلاف تصور بسیاری از ژورنالیستهای خام اندیش و یا گرایشات توده ای – اکثریتی و یا اصلاح طلبان حکومتی، تلاش برای سرنگونی کامل رژیم اسلامی است. شعاری که همین دیروز در خیابانهای تهران فریاد زده میشد، مرگ بر جمهوری اسلامی، مرگ بر جمهوری اسلامی، بیان غیر قابل انکار این خواست عمیق جامعه است. جنگی که اکنون در خیابانهای تهران و برخی شهرهای دیگر در جریان است گوشه هایی از کشمکش تاریخی ای است که ابعاد توده ای و میلیونی بخود گرفته است. این مهمترین ویژگی تحولات حاضر است. برای درهم شکستن موج تهاجم به چند فاکتور اساسی اشاره کرد.
۱- گسترده تر کردن صف اعتراضات: اعتراضات توده های مردم باید همگانی شود، در حال حاضر ما شاهد حضور تمامی شهرهای اساسی کشور در این اعتراضات نیستیم. گسترش اعتراضات توان رژیم در سرکوب اعتراضات را به شدت تقلیل میدهد. تهران قلب و مرکز تحولات است. اما رژیم اسلامی را باید در تمامی شهرها و مناطق کشور سرنگون کرد. جبهه های تقابل را باید گسترده تر کرد.
۲- طبقه کارگر باید نقش واقعی و تاریخی خود را در تحولات جاری جامعه ایفا کند. شرایط حاضر مناسبترین دوران برای حضور طبقه کارگر در صف رهبری مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی و استقرار نظامی متضمن آزادی، برابری و حکومت کارگری است. طبقه کارگر میتواند ستون فقرات رژیم را در هم بشکند. اعتصاب سیاسی و اقتصادی در مراکز عمده اقتصادی جامعه ضربه مهلکی بر رژیم اسلامی و ارکان حکومت قاتلان اسلامی است. چنانچه کارگران نفت به میدان آیند، چنانچه کارگران ماشین سازیها دست به اعتصاب زنند، چنانچه کارگران برق و مخابرات دست به اعتصاب هدفمند بزنند، عمر رژیم اسلامی به شمارش خواهد افتاد.
۳- اعتراضات توده ای را باید سازمان داد. هیچ تحول سیاسی جدی بدون سازماندهی توده ای نمیتواند به سرانجام مطلوب برسد. شوراهای مردمی مناسبترین و کارآترین ظرف در برگیرنده توده های مردم بمنظور سازماندهی اعتراضات جاری و شکل دادن به قدرت توده های برخاسته در جامعه است. باید در سطح محلی و سراسری شوراهای در برگیرنده توده ها را شکل داد. کمونیستها و فعالین رادیکال و سوسیالیست هر منطقه ای باید مبتکر و عنصر سازمانده چنین تشکلاتی در هر گوشه و کنار جامعه ای باشند.
۴- محلات را باید از کنترل رژیم و دار و دستجات اوباشش خارج کرد. از هم اکنون ما شاهد چنین تلاشی در شبها هستیم. باید دامنه کنترل توده ای مردم بر مناطق را گسترده تر کرد. مجموعه ای از اقدامات سازماندهی و تاکتیکی را باید در دستور قرار داد. در این مناطق آزاد شده باید اوباش و عمال جنایت رژیم را گوشمالی داد. در این مناطق آزاد شده باید ما شاهد تمامی اجرای حقوق پایه ای مردم زحمتکش که در منشور "آزادی، برابری، رفاه" آمده است باشیم.
۴- جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم نیازمند رهبری کمونیستی و کارگری است. کارگر و کمونیست قاطعترین و استوارترین نیرو و رهبر شایسته و برحق مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی است. این پتانسیل عظیم باید به فعل تبدیل شود. کارگر و کمونیسم تحزب یافته قاطع ترین نیرو در سرنگونی رژیم اسلامی است. یک رکن تلاش حزب ما تامین چنین شرایطی است.
آذر ماجدی: آنچه در خیابان های تهران و دیگر شهرهای بزرگ میگذرد یک خیزش عمومی علیه رژیم اسلامی است. این جنبش سرنگونی طلب مردم ایران است که به صحنه آمده است و با نیروهای مزدور رژیم در حال جنگ و گریز است. رژیم بر این تصور بود که با سرکوب خشن، این جنبش را خاموش خواهد کرد. این اتفاق نیافتاد. در عوض جنبش رادیکالیزه شد و خود سانسوری را در بیان خواست هایش به کنار زد. تاکتیک های گرایش اصلاحگرا برای آرام نگاه داشتن اعتراضات رنگ باخت. سیاست سکوت و راهپیمایی آرام به شعار "مرگ بر جمهوری اسلامی" و "میکشم، میکشم آنکه برادرم کشت" تبدیل شد. سرکوب مزدوران موجب تقویت همبستگی بیشتر میان مردم شد. مراسم یادبود جانباختگان علیرغم تهدیدهای رژیم، به مکانی برای تداوم این جنبش اعتراضی بدل شده است .
این جنبش عمومی سرنگونی طلب مردم است که به میدان آمده است و بنظر میرسد که تا به خواست خود نرسد، آرام نخواهد نشست. این جنبش از قبل از انتخابات به صحنه آمد. راهپیمایی ها، تظاهرات و میتینگ هایی که تحت نام کمپین انتخاباتی برگزار میشد، حکایت از یک تحول مهم درون جنبش سرنگونی طلب و معترض مردم داشت. جناح راست، کمپ خامنه ای-احمدی نژاد، این مساله را تشخیص داد و کوشید با تهدید و اولتیماتوم پیش از انتخابات و سر و هم بندی کردن رای گیری پس از پایان آن مانع رشد و گسترش آن شود. اما سخت در اشتباه بود. بر این تصور بود که این حرکتی است مانند حرکت دانشجویی ده سال پیش یا اعتراضات و حرکت های متعددی که مدام در جامعه شکل میگیرد و با سرکوب رژیم برای مدتی خاموش میشود و دوباره سر برمیاورد .
بنظر میرسد که این نقطه اوج و نقطه جوش نفرت فروخفته و انزجار انباشت شده مردمی است که میخواهند این رژیم را به زیر کشند. این جنبش تاکنون عملا به شکل خودجوش سازمان یافته است. اما تداوم و رشد آن یک سازمانیابی رادیکال طلب میکند. ضروری است که مردم در تشکلات توده ای خود متشکل شوند. سازمانیابی شوراهای مردمی و شوراهای محلات یک اقدام بسیار مهم و ضروری است. باید کوشید تا سازماندهی مقاومت و تعرض از طریق این شوراها و برگزاری مجامع عمومی انجام گیرد. در صورت تداوم این شرایط امر تسلیح به یک اقدام مهم مبارزه بدل میشود. نباید گذاشت که این مزدوران از ما بیش از این قربانی بگیرند. نباید اجازه داد که جوانان ما در راه مبارزه برای آزادی این چنین در تیررس حملات این مزدوران جنایتکار باشند. باید کوشید این اوباش را خلع سلاح کرد .
یک دنیای بهتر: چگونه میتوان این اعتراضات را به پیش برد و در عین حال از نفوذ جنگ جناحها و گرایش اصلاح طلبی حکومتی و پرچم سبز اسلامی جدا کرد؟ آیا چنین امری اصولا ممکن است؟ جریانات فرقه ایی در "چپ" با "گشاده دستی" تمام این اعتراضات را به گرایش سبز حکومتی تقدیم میکنند. یک جریان کمونیستی چگونه میتواند هژمونی خود را بر جنبش توده ای مردم تامین کند؟ چگونه "نه" کمونیسم و کارگر و چپ و آزادیخواهی میتواند به "نه" جامعه و پرچم اعتراضات تبدیل شود؟ راهها کدام است؟ بی راهها کدام است؟
علی جوادی: ما بارها گفته ایم که اعتراضات جاری در جامعه، میلیونها توده ای که در خیابانها به میدان آمده اند، سیاهی لشگر اصلاح طلبان حکومتی و جنبش ارتجاعی "سبز" ها نیستند. این اعتراضات ادامه جنبش اصلاح طلبان حکومتی و ناشی از میلیونی شدن آن نیست. حساب توده های مردم را باید از حساب گرایشات حکومتی جدا کرد. ندیدن این حقیقت بزرگ به معنای ندیدن فیل در اطاق است. توده های مردم "سبز" و "اسلامی" نشده اند. یک عمری ما فریاد زدیم که جامعه ایران اسلامی نیست. مردم، نسل جوان، اسلام را نمیخواهند. برای بزیر کشیدن آن بپا خواسته اند. واقعا تاسف آور است که جریانی اکنون با خدشه دار کردن کمونیسم منصور حکمت میکوشد ادعا کند که جامعه به یکباره از "خواب" پریده و "اسلامی" و "سبز" شده است. این جریانات نه واقعیت سیاسی جامعه را تشخیص میدهند نه خود ربطی به جامعه و تحولاتش دارند. سیاستی که در قبال اعتراضات توده های مردم دنبال میکنند کاملا ارتجاعی است. فراخوان به خانه نشین کردن مردم کاری است که جریانات حاکم مشغول آن هستند، تلاش هر نیرویی که ادعای آزادیخواهی و انسانیت و برابری طلبی دارد باید تلاشی برای سازماندهی مبارزات کارگران و مردم، شکل دادن به مطالبات روشن و دقیق این توده های بپاخاسته و تامین رهبری این اعتراضات و نقد و افشای تلاش جریانات ارتجاعی در کنترل و مهار آن باشد. و این جدالی آکادمیک نیست. مصافی در صحنه نبرد جاری اجتماعی و طبقاتی است. فراخوان به خانه نشین شدن، خواسته و یا ناخواسته، به همان اهدافی میرسد که دستگاه سرکوب حاکم بر آن تاکید دارد.
مسلما جنبشهای اجتماعی و طبقاتی میکوشند که رنگ و سیاست خود را به این اعتراضات بزنند. اما خواست مردم روشن است. مردم آزادی میخواهند، مردم برابری میخواهند، مردم رفاه میخواهند. مساله این است که این خواستها باید توسط کمونیسم و کارگر نمایندگی سیاسی شود. حزب اتحاد کمونیسم کارگری در این چهارچوب فعالیت میکند. ما در گرماگرم مبارزات جاری میکوشیم که سیاستهای شفاف و روشن را به خواست همگانی توده مردم تبدیل کنیم. جامعه شاهد یک تلاش گسترده از جانب نیروهای متفاوت در این راستا است. خانه نشستن و تلاش برای خانه نشین کردن به معنای پذیرش شکست بدون وارد صحنه نبرد شدن است. هموار کردن راه برای سایر جنبشهای ارتجاعی است. این یک سیاست عمیقا شکست طلبانه است.
مکانیسمهای سیاسی و اجتماعی تبدیل "نه" ما به "نه" مردم برای تبدیل شدن به رهبر سیاسی اعتراضات جامعه را منصور حکمت در مباحث "سلبی – اثباتی" مورد بحث قرار داده است. حزب اتحاد کمونیسم کارگری جامعترین خواستهای مردم را نمایندگی میکند. اما فاصله زیادی میان نمایندگی سیاسی و انتخاب سیاسی و یا نمایندگی عملی است. ما باید بتوانیم شعارهای سلبی خود را به فریاد اعتراض مردم تبدیل کنیم. شعارهایی از قبیل "مرگ بر جمهوری اسلامی"، "مرگ بر این حکومت ضد زن"، "مرگ بر این حکومت مذهبی"، "مرگ بر این حکومت ضد کارگر"، "مرگ بر این حکومت فقر و فلاکت"، "مرگ بر این حکومت ضد آزادی". این شعارها باید فریاد اعتراضات جامعه شود. تامین این شرایط یک رکن تحقق انتخاب سیاسی مردم در تحولات جاری است.
آذر ماجدی: به درجه ای که جنبش اعتراضی رادیکالیزه میشود، به همان میزان نقش گرایشات اصلاح طلب در آن کاهش می یابد. فی الحال شاهدیم که این روند آغاز شده است. پرچم سبز در تظاهرات و تجمعات خیابانی بسیار کمتر شده است. در چند روز گذشته در برخی اجتماعات شعار "مرگ بر جمهوری اسلامی" داده شده است . باید توجه داشت که بخش کثیری از مردم در ایران به مضحکه انتخابات بعنوان یک موقعیت مناسب برای ابراز اعتراضات خود می نگریستند. شرکت در رای گیری بیش از هر چیز از تمایل به گفتن "نه" به احمدی نژاد و رژیم اسلامی نشات گرفته است. خیلی روشن است که این اعتراضات بهیچوجه تحت رهبری موسوی، کروبی یا گرایشات اصلاح طلب نیست. موسوی و کروبی عملا دارند با موج جنبش مردم بجلو رانده میشوند .
جریاناتی که گویی از شدت رادیکالیسم به این جنبش اعتراضی پشت میکنند و از مردم میخواهند که در خانه بمانند و به این حرکت نبپیوندند، سوراخ دعا را گم کرده اند و عملا به دامن ارتجاع میافتند. درست در شرایطی که صد ها هزار نفر از مردم به خیابان ها آمده اند، با مزدوران رژیم درگیر شده اند و ارکان رژیم را به لرزه درآورده اند، اینها به مردم فراخوان خانه نشینی میدهند. هیچکس چنین جریانی را جدی نمیگیرد. معلوم نیست تصور اینها از جنبش های توده ای چیست. آیا بر این تصوراند که در یک روز آفتابی مردم با شعار زنده باد سوسیالیسم به خیابان میایند؟ آیا از نظر اینها فقط در چنین شرایطی باید از جنبش اعتراضی مردم دفاع کرد و در آن فعالانه نقش ایفاء نمود؟
نقش کمونیسم دخالتگر دقیقا تلاش برای رادیکالیزه کردن چنین جنبش هایی است. تلاش برای تامین رهبری کمونیستی بر مبارزات مردم و ایزوله کردن گرایشات راست و ارتجاعی یک بخش مهم از مبارزه کمونیستی است. مبارزات مردم در خلاء اتفاق نمیافتد. جدال جنبش های مختلف اجتماعی درون یک جنبش توده ای بخش مهمی از مبارزه طبقاتی است. نقش کمونیسم دخالتگر باید رادیکالیزه کردن جنبش، تعمیق "نه" مردم و تقویت گرایش کمونیستی و کارگری درون آن باشد، نه خانه نشین کردن کمونیست ها. خوشبختانه این جریان از نفوذ اجتماعی بی بهره است، وگرنه فریاد های خانه بمانید اینها میتوانست ضربه بزرگی به جنبش کمونیستی و کارگری بزند .
بنظر من نقد گرایشات اصلاح طلب و ملی – اسلامی و تلاش برای رادیکالیزه کردن جنبش جاری راهی برای ایزوله کردن این گرایشات است. در چنین شرایطی جامعه بشدت پولاریزه میشود. این روند فی الحال در جریان است. همین واقعیت که ندا، زن جوانی که در انتخابات شرکت نکرده است و عکس بی حجابش در تمام دنیا وسیعا پخش شده به سمبل جنبش اعتراضی مردم بدل شده است، خود بیانگر خصلت ضد رژیم اسلامی این جنبش است. پرچم سبز جماعت موسوی و زنان محجبه این جماعت، از قبیل زهرا رهنورد و فائزه رفسنجانی توسط ندای بی حجاب آزادیخواه جانشین میشود. تلاش ما باید در جهت تسریع و تسهیل این روندهای پولاریزاسیون باید باشد .
طرح و اشاعه شعارهای جنبش کمونیسم کارگری یک روش دیگر ایزوله کردن این گرایش است. باید بکوشیم شعار "آزادی، برابری و رفاه" را وسیعا در جامعه اشاعه دهیم. این شعار کاملا زمینی است و با امیال مردم خوانایی دارد. این خواست عمیق اکثریت قریب به اتفاق مردم است. تلاش برای ایجاد و گسترش سازمانیابی مردم در شوراهای مردمی راه دیگری برای سامان دادن به این جنبش اعتراضی و خروج آن از هژمونی اصلاح طلبان است .
یک دنیای بهتر: همانطور که اشاره شد، جدال در ایران بر خلاف تصور بسیاری از ژورنالیستهای خام اندیش، دو طرف ندارد. جدال مردم علیه کلیت رژیم اسلامی یک رکن تعیین کننده این جدال است. منشاء تعمیق شکافهای درونی رژیم و تقابل آنهاست. "جنگ بازنده ها" اکنون در چه شکل و ابعادی جاری است؟ وضعیت بالا را چگونه می بینید؟ آیا ارکان قدرت کماکان قادر به حفظ خود خواهند بود؟ حلقه های متعدد در تغییر و تحول در "بالا" و ارکان قدرت حاکم چه سیر محتملی بخود خواهد گرفت؟ خصوصیات ویژه تغییرات در بالا کدام است؟
علی جوادی: منصور حکمت تبیین بسیار دقیقی از جدال جناحها ارائه داد. این جنگ بازنده هاست. از هر دو سو جنگ بازنده هاست. استراتژی جناح راست بر سرکوب همه جانبه و قداره بندی استوار است. این ابزار کارآیی خود را از دست داده است. هر درجه سرکوب تنها مردم را جری تر میکند. جناح اصلاح طلب حکومتی، حال با هر ترکیبی، بر عقب نشینی و تن دادن به خواستهای ناچیزی در عین حال تاکید دارد. اما مردم در نقطه طلایی مورد نظر این جریانات توقف نخواهند کرد. هر دو جناح در بن بستی فلج کننده قرار دارند. اما اهمیت و ویژگی جدال جناحها در شرایط حاضر در این است که اعتراضات توده های مردم امکان سازش و بند و بست خود این جناحها را بعضا غیر ممکن کرده است. بسادگی نمیتوانند به سازش برسند. حذف هر کدام یک هدف این جدال جناحی است. اگر فرزندان رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را دستگیر میکنند، به این معنی است که کارشان بیخ پیدا کرده است. واقعیت عظیم تری در شرف شکل گیری است. کشتی جمهوری اسلامی در حال غرق شدن است. ارکان حاکمیت در حال فروپاشی است. موشها در حال فرار از این کشتی هستند. روزهای شیرینی در راه است.
پرسیده اید چه میشود. سیر تحولات آتی از پیش رقم نخورده است. فاکتورهای متعددی در تعیین روند اوضاع دخیلند. اما یک مساله روشن است. تا قبل از روز شیرینی سرنگونی کلیت نظام ما شاهد تغییر و تحولات بسیاری در بالا خواهیم بود. تحولات ۵۷ را بخاطر بیاورید: شورای سلطنت، حکومت نظامی، شریف امامی، ازهاری، و بختیار، همه حلقه هایی در پروسه سرنگونی رژیم شاه بودند. به جلو آمدند، از صحنه کنار زده شدند. این پروسه ها کماکان ممکنند. این اوباش برای بقاء به هر رنگ و شکلی درخواهند آمد. اما جملگی ناپایدار و موقتی خواهند بود. این ویژگی دوران انقلابی است. سرعت تحولات بسیار خیره کننده است. به قول منصور حکمت ما مانند حلقه های آکاردئون شاهد تغییر و تحولات در بالا خواهیم بود. اما این حلقه ها باز میشوند، به جلوی صحنه می آیند، اما بسرعت پرونده شان بسته خواهد شد. ما حلقه اول این آکاردئون را دیدیم. خامنه ای در نماز جمعه تهدید کرد. عربده کشید. اما با شعار مرگ بر جمهوری اسلامی و مرگ بر خامنه ای مواجه شد. در آخرین پرده این تحولات ما شاهد یکسره شدن مساله قدرت سیاسی در جامعه خواهیم بود. ما برای سازماندهی قیام کارگری و پایان دادن به سلطه جانیان اسلامی و سرمایه تلاش میکنیم.
آذر ماجدی: این شکافی که امروز به یک رودرویی جدی بدل شده است، در تلاش برای پاسخگویی به جنبش اعتراضی مردم و برای حفظ رژیم اسلامی شکل گرفته است. "جنگ بازنده ها" توصیفی بسیار گویا و زیبا از جدال این دو جناح است. هر دو جناح از سرنگونی جمهوری اسلامی در هراسند و میکوشند به طرف مقابل بفهمانند که روش طرف مقابل به سقوط رژیم منجر میشود. جنبش دو خرداد در متن این جدال شکل گرفت. ما گفته بودیم که در تحلیل نهایی این دو جناح راهی ندارند و جدال آنها به یک رودرویی تمام عیار بدل خواهد شد. امروز شاهد شکل گیری این پدیده هستیم .
اکنون دیگر سازش و آشتی دو جناح بنظر امکانپذیر نمیرسد. نقطه سازش بینابینی وجود ندارد. مردم دیگر علنا به سرنگونی رژیم کمر بسته اند. جناح راست راه پس و پیش ندارد. قداره بندی را تشدید میکند، خود را آشکارا در مقابل مردم قرار میدهد. اگر عقب بنشیند، مردم از روی جنازه اش رد خواهند شد. جناح دیگر هم راهی ندارد. مطلوبیت و ارزش مصرف جناح اصلاح طلب برای مردم، تعدیل فشار و سرکوب رژیم اسلامی است. اگر اکنون، فرضا موسوی بقدرت برسد، مردم در آنجا متوقف نمیشوند. از روی کل شان عبور میکنند. حجاب ها برداشته میشود، آپارتاید جنسی شکسته خواهد شد. تصور یک رژیم اسلامی بدون حجاب و آپارتاید جنسی یک تصور خام و باطل است .
روند اوضاع افت و خیزهایی خواهد داشت. کسانی خواهند آمد و بدرقه خواهند شد. ممکن است در اثر مقاومت و مقابله مردم موسوی به ریاست جمهوری برسد، اما این دوره پایدار نخواهد بود. حتی ممکن است کار دو جناح به مقابله مسلحانه برسد. هم اکنون از اختلافات جدی درون سپاه صحبت میشود. اگر سپاه بشکند و اختلافات جناحی در آن بارز شود، وضعیت رژیم بسیار خطیر میشود .
مساله اینجاست که کمونیسم کارگری باید در تمام این مراحل برای سازمانیابی کارگران و مردم بکوشد. باید تلاش کرد مردم در شوراهای خود سازمان یابند. باید کوشید شعارهای کمونیسم کارگری درون مبارزه مردم جا بیافتد. ما در طول افت و خیزها باید مشغول سازماندهی انقلاب کارگری باشیم. این تنها پاسخ واقعی به امیال و خواست های مردم است .
یک دنیای بهتر: به نقش و جایگاه طبقه کارگر در این شرایط بپردازیم. حزب در پیامی خطاب به کارگران به نقش تعیین کننده کمونیسم و کارگر در تحولات جاری تاکید کرده است. فعالین کارگری، گرایش رادیکال و سوسیالیستی کارگری چگونه میتوانند نقش خود را در جامعه و در تحولات جاری ایفا کنند؟ چگونه میتوانند مهر خود را بر تحولات حاضر بزنند؟ چگونه میتوانند به رهبر بر حق خیزش مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی تبدیل شوند؟
علی جوادی: در پاسخ به سئوالات قبلی اشارات مشخصی به این مساله کردم. تکرار میکنم. طبقه کارگر و کمونیسم قاطعترین نیرو در سرنگونی رژیم اسلامی است. هیچ حلقه ای این جنبش و طبقه را به گذشته متصل نکرده است. رهایی قطعی از تمامی قید و بندها و محدودیتهای طبقاتی محصول تلاش جنبش کمونیسم کارگری است. کارگران رادیکال و سوسیالیست وظیفه خطیری بر عهده دارند. این نیرو باید حضور رهبری کننده کارگر در این خیزش عظیم توده ای را تامین کند. کارگران باید به سرعت متشکل شوند. مجامع عمومی خود را تشکیل دهند. شوراهای خود را پایه ریزی کنند. کارگر غیر متشکل قادر به تامین نقش و وظایف خود در تحولات سیاسی نیست. از طرف دیگر علاوه بر تشکل توده ای کارگری مساله تشکل حزبی کارگران نقش حیاتی و تعیین کننده ای در تحولات جاری دارد. کارگران باید به حزب سیاسی خود به حزب پرچمدار کمونیسم کارگری به حزب اتحاد کمونیسم کارگری بپیوندند.
اما چه باید کرد. کارگران باید پرچم مطالبات خود را به پرچم مطالبات جامعه تبدیل کنند. آزادی، برابری، حکومت کارگری و همچنین منشور "آزادی، برابری و رفاه" بیان خواستهای استراتژیک و سیاسی روز کارگر باید همگانی شود. اعتصاب کارگران در مراکز کلیدی رژیم اسلامی را به نفس نفس خواهد انداخت. کارگر و کمونیسم باید نقش تاریخی و حیاتی خود را ایفا کند.
آذر ماجدی: تنها راه تحقق آزادی و برابری در جامعه سازماندهی یک انقلاب کارگری و استقرار سوسیالیسم است. طبقه کارگر و کارگران کمونیست باید خود را برای این هدف آماده سازند. باید کوشید از هر جدالی طبقه کارگر قوی تر بیرون آید. سازماندهی رهبران عملی کارگران و کارگران رادیکال سوسیالیست در تشکلات توده ای و حزبی یکی از مسائلی مهم و حیاتی در این جهت است و باید به آن توجه ویژه داشت. ما به ازای گرایش اصلاح طلب درون جنبش کارگری را باید قاطعانه نقد کرد. این جریان درون گرایش سندیکالیستی ابراز وجود و نفوذ میکند. کمونیسم کارگری باید به تقویت گرایش شورایی و جنبش مجمع عمومی درون طبقه کارگر بپردازد. سازماندهی شوراهای کارگری و گسترش جنبش مجمع عمومی از مهمترین اقدامات در این جهت است .
طبقه کارگر از طریق حزب خود میتواند رهبری جنبش سیاسی مردم را بدست بگیرد. ما باید بکوشیم 1) یک بخش قابل توجه از کارگران رادیکال – سوسیالیست را به حزب جذب نمائیم و حزب را به حزب سیاسی کارگران بدل کنیم و 2) در سطح عمومی و در جامعه بعنوان یک رهبر سیاسی معتبر اعتماد بخش وسیعی از مردم را جلب کنیم .
یک دنیای بهتر: آلترناتیوها، فراخوانها و پیشنهادات متعددی در تلاش برای شکل دادن به قطب چپ اجتماعی و صف متحد کمونیسم و طبقه کارگر مطرح شده است. حزب تاکنون نظری در این باره ارائه نداده است. با توجه به این ویژگی ملاحظات عمومی و خاص شما در این چهارچوب کدامند؟ در خارج چه میشود کرد؟ در داخل چه میتوان کرد؟ چه راه حل هایی معقول اند؟ از چه باید اجتناب کرد؟
علی جوادی: از نظر من قطب بندیهای سیاسی جامعه را شاید بتوان در سه جنبش اجتماعی خلاصه و بیان کرد. جنبش کمونیسم کارگری، جنبش ملی اسلامی و جنبش ناسیونالیسم پروغربی. صف بندیها هم بر این مبنا شکل خواهند گرفت. این جنبشها اصلی ترین جنبشهای اجتماعی – طبقاتی در جامعه هستند. تمامی جریانات ملی اسلامی و اصلاح طلبان حکومتی را ما در یک صف خواهیم دید. پرچم سبز در حال حاضر پرچم این جریانات است. جریانات ناسیونالیسم پرو غربی، علیرغم جمهوریخواه یا سلطنت طلب آن، در صف دیگری متحد خواهند شد. اتحاد و همکاری مشترک و یا وحدت عملی میان این جنبشها متصور نیست. اصولی هم نیست. اما بنظر من ما شاهد شکل گیری تلاشهای ویژه ای در صفوف تک تک این جنبشها خواهیم بود.
تا آنجا که به جنبش کمونیسم کارگری برمیگردد ما بر بیشترین اتحاد و همکاری در صفوف جنبش کمونیسم کارگری بر مبنای پیروزی استراتژی انقلاب کارگری و تامین ملزومات آن تاکید کرده ایم. دامنه این اقدامات گسترده است. از وضع موجود که ما شاهد درجه بالایی از هم گسیختگی در صفوف جنبشمان هستیم تا شکل دادن به حزب واحد کمونیسم کارگری را میتوان در تصویر قرار داد. ما برای برررسی این طرحها آمادگی داریم. ما برای پیشروی کمونیسم کارگری و غلبه بر ضعفها و کاستی های آن تلاش بسیاری کرده ایم، تلاش بیشتری هم خواهیم کرد. یک نکته روشن است. زمین سیاست در ایران به شدت در حال تغییر است. پاسخگویی به نیازهای یک انقلاب کارگری عظیم یک پایه فعالیتهای کمونیستی ماست. بحث بیشتر را شاید باید به آینده و بررسی طرحهای مشخص موکول کرد.
آذر ماجدی: اتحاد صفوف کمونیسم کارگری و طبقه کارگر و تقویت انسجام درونی جنبش کمونیسم کارگری یکی از مشغله های جدی ما است. یکی از تلاش های دائمی ما متوجه این امر بوده است. تلاش برای حاشیه ای کردن سکتاریسم درون جنبش کارگری و کمونیستی از محور فعالیت های ماست. لذا از هر پیشنهاد عملی در این راستا استقبال میکنیم. البته باید هر پیشنهادی را مشخصا بررسی کرد و امکانپذیری آن را ارزیابی نمود .
باید توجه داشت که چپ یک جنبش هموژن نیست. بخشی از چپ در جامعه ایران عملا به جنبش ملی – اسلامی متعلق است. بدیهی است که ایجاد اتحاد میان این بخش از جنبش چپ با کمونیسم کارگری نه عملی و نه مطلوب است. اما ایجاد نزدیکی هایی میان نیروهایی که خواهان سوسیالیسم و انقلاب کارگری هستند عملی و در این شرایط ضروری است. بطور نمونه در خارج کشور تلاش برای شکل دادن به صف چپ در مقابل جنبش ناسیونالیسم پرو غرب و ملی – اسلامی ها یک کار بسیار ضروری و مبرم است. برافراشتن پرچم سرخ در مقابل پرچم سه رنگ شیر و خورشید و پرچم سبز اسلامی به گسترش و قدرت چپ در جامعه بطور جدی کمک میکند. *